English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9247 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
a man in his forties U مرد چهل و خورده ساله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brownie U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
quinquennial U پنج ساله دوره پنج ساله
decennry U ده ساله
year-long U یک ساله
annual U یک ساله
triennal U سه ساله
sexennial U شش ساله
ten years old U ده ساله
decades U 01 ساله
vicennial U 02 ساله
triennial U سه ساله
annuals U یک ساله
decade U 01 ساله
nonagenarian U نود ساله
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
septuagenarian U هفتاد ساله
quinquagenarian U پنجاه ساله
half yearly U نیم ساله
quadrangena rian U چهل ساله
octennial U هشت ساله
annually U همه ساله
perennial U همه ساله
colts U اسب 3 یا 4 ساله
colt U اسب 3 یا 4 ساله
perennials U همه ساله
octogenarians U هشتاد ساله
centenarians U جشن صد ساله
centenarian U جشن صد ساله
bicentenary U دویست ساله
bicentenaries U دویست ساله
tercentennial U سیصد ساله
octogenarian U هشتاد ساله
seventy U هفتاد ساله
septennial U هفت ساله
year by year U همه ساله
sorrel U گوزن نر سه ساله
seventies U هفتاد ساله
triennium U دوره سه ساله
yearling U گیاه یک ساله
f.year old U پنج ساله
sepennial U هفت ساله
chiliad U هزار ساله
he is 0 years old U او ده ساله است
semiyearly U نیم ساله
quinquagenary U پنجاه ساله
year-round <idiom> U همه ساله
sexennium U دوره شش ساله
annuallyy U هر ساله سالیانه
bimillenary U دو هزار ساله
octogenarians U وابسته به ادم 08 ساله
annuallyy U همه ساله هر سال
indiction U دوره پانزده ساله
bicentennials U جشن دویست ساله
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
strike it rich <idiom> U یک شبه ره صد ساله رفتن
nonagenarian U ادم نود ساله
millennial U جشن هزار ساله
millenium U دوره هزار ساله
lustrum U دوره پنج ساله
teens U نوجوان ده تا91 ساله
octogenarian U وابسته به ادم 08 ساله
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
quadrangena rian U ادم چهل ساله
quinquennium U دوره پنج ساله
quinquenniad U دوره پنج ساله
quinquagenary U شخص پنجاه ساله
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
pricket sister U گوزن ماده دو ساله
decades U دوره ده ساله دهدهی
bicentennial U جشن دویست ساله
filly U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
fillies U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
tercentenary U سه قرن سیصد ساله
septennium U دوره هفت ساله
tercentenaries U سه قرن سیصد ساله
bicentenary U جشن دویست ساله
septennate U دوره هفت ساله
maturity U مسابقه اسبهای 4 ساله
decade U دوره ده ساله دهدهی
bicentenaries U جشن دویست ساله
quinquagenarian U شخص پنجاه ساله
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
indiction U مالیات پانزده ساله املاک
sexagesimal U شصتم دوره شصت ساله
men affifty and above U مردان پنجاه ساله به بالا
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
mother goose stakes U مسابقه کره مادیانهای سه ساله
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
pythiad U دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
one thousand guineas U مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
two thousands guineas U مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
little U خورده
irriguous U اب خورده
eaten U خورده
it was eaten U خورده شد
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
hammer hard U چکش خورده
vermiculate U کرم خورده
puckery U چین خورده
kinky U گره خورده
plicated U چین خورده
kinky U پیچ خورده
patsy U فریب خورده
on oath U قسم خورده
tetched U بهم خورده
thrawart U پیچ خورده
mildewy U باد خورده
stickit U شکست خورده
maggoty U کرم خورده
starveling U گرسنگی خورده
symphsis U عضوجوش خورده
twisty U پیچ خورده
mussy U بهم خورده
jiggly U تکان خورده
worm eaten U کرم خورده
wound U پیچ خورده
underdogs U سگ شکست خورده
grubbier U کرم خورده
grubbiest U کرم خورده
grubby U کرم خورده
callous U پینه خورده
corrosion U خورده شدن
turkey U شکست خورده
turkeys U شکست خورده
belly pinched U گرسنگی خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
deluded U فریب خورده
moth eaten U بید خورده
moth-eaten U بید خورده
underdog U سگ شکست خورده
failures U شکست خورده
failure U شکست خورده
wounding U پیچ خورده
wounds U پیچ خورده
craven U شکست خورده
withered U چروک خورده
messy U بهم خورده
indisposed U بهم خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
cleft U ترک خورده
clefts U ترک خورده
clift U ترک خورده
crossed out U قلم خورده
teched U بهم خورده
butt welded U از سر جوش خورده
carious U کرم خورده
corrodible U خورده شدنی
crackly U چین خورده
crimpled U چوروک خورده
folded picture U تصویر تا خورده
brushed U شانه خورده
dehiscent U ترک خورده
distempered U بهم خورده
aggresive U خورده شده
engrained U پینه خورده
writhen U تاب خورده
cancelled U قلم خورده
stamped U تمبر خورده
dislocated U بهم خورده
fretted by rust U زنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
picked U کلنگ خورده
eaten U خورده شده
writhen U پیچ خورده
spun glass U شیشه تاب خورده
wrounght iron mill bar U اهن جوش خورده
common ashlar U سنگ چکش خورده
weldment U چیز جوش خورده
to be fooled U فریب خورده بودن
to be deluded U فریب خورده بودن
I have a cold. U من سرما خورده ام. [پزشکی]
thraw U پیچ خورده دررفته
cat gets one's tongue <idiom> U گربه زبونش را خورده
Are you daft ? U مگر مغز خر خورده ای ؟
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
chartered accountant U حسابدار قسم خورده
rolled iron or steel U فولاد نورد خورده
beaten U چکش خورده فرسوده
rancid U باد خورده فاسد
it is sufficiently stamped U کم تمبر خورده است
inure or en U پینه خورده کردن
interwrought U بهم جوش خورده
lost U شکست خورده گمراه
i have caught a thorough chill U سرمای حسابی خورده ام
grounded U توپ به زمین خورده
cut in U چاک خورده شکافته
foul anchor U لنگر تاب خورده
deep dyed U زیاد رنگ خورده
bound barrel U لوله تاب خورده
impacted U باهم جوش خورده
patsy U شخص گول خورده
rolled glass U شیشه نورد خورده
Recent search history Forum search
114 ساله
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com